بسم الله
الان نرم افزار وُرد رو باز کردم که یه چیزی بنویسیم... ولی هیچی به ذهنم نمیاد... گفتم شروع میکنم به نوشتن که یه چیزی بیاد تو ذهنم... ... الان هم شروع کردم ولی باز هم چیزی به ذهنم نمیاد... ... ... یه چیزی به ذهنم اومد... واااااااای... ... نکنه... ... خدایا نکنه... ... خدایا... نکنه شب اول قبر هم مثل الان هیچی به ذهنم نیاد... وقتی گفتن خدات کیه؟ دینت چیه؟ پیامبرت کیه؟ امامات کیا هستن؟ خدایا... نکنه هیچی به ذهنم نیاد... اگر... واااااای...!!!
...
...
...
یکی از پیرغلامان ومداحان بنام وقتی فوت کردن ، چند شب بعد به خواب یکی از دوستان اومد و گفت: شب اول قبر خیلی سخته ، مراقب باشید... شب اول قبر نکیر و منکر به بالای سر من اومدن و گفتن: خدات کیه؟ منم هرکاری کردم نتونستم چیزی بگم... گفتن دینت چیه؟ بازم چیزی یادم نیومد... سوال بعدی... سوال بعدی... بعدی... بعدی.... هیجی... هیجی هیچی یادم نیومد... اونا داشتن سوالاتشون رو میپرسیدن... من هم تو فکر بودم که دیگه جهنمی شدم... وااااای خدای من.... من جهنمی شدم؟؟؟
یه یکباره چیزی به ذهنم رسید... داد زدم... صبر کنید... یه چیزی به یادم اومد... من نمیدونم... من هیچی نمیدونم... فقط میدونم ارباب من حسینه.... ... ... ...
پی نوشت: //////////////////////////////////////////////////////////////////////
1- یعنی امام حسین ما رو هم به غلامی قبول میکنه؟
2- یعنی شب اول قبر...
3- ..........
4- ..........
5- من حالم خوب نیست!!! اگه یادداشت بدی بود ببخشید...
|